در یک عصرگاه سرد پاییزی، مردی طنابی را به دور گردن سگی بسته بود و او را در امتداد راهروی دانشکده با خود میبرد. آفتاب رنگ و رو پریدهای که به داخل راهرو تابیده بود چهره حیوان را روشن میکرد. سگی به ظاهر جوان؛ با شور و اشتیاقی که در چشم حیوانات جوان برای بازی و جنب و جوش دیده میشود. اینها در کنار تکان دادن سریع دمش وقتی به اون نگاه کردم، حکایت از اشتیاقی داشت که به مرد و محیط اطراف در دلش موج میزد. دیدن این حیوان در این وقت روز و این محل، عجیب به نظر میرسید. با پرس و جویی کوتاه در موردش مشخص شد که پنجمین و آخرین سگی است که باید امروز روی او کار شود. لاشه چهار سگ دیگر در فرغونی برای بردن به سردخانه آماده بودند. سگ از کنار فرغون رد شد ولی همچنان اشتیاق خود را از حاضرین دریغ نمیکرد. شاید اعتمادی قوی نسبت به مرد همراهش داشت. شاید پیش از وارد شدن به این محیط، هیچ بدی از انسان ندیده بود. شاید هم فقط نمیدانست و تاوان ناتوانی غریضیاش در تعقل را میپرداخت. اکنون که این سطرها را مینگارم از این واقعه 6 سال و 12 روز گذشته است؛ ولی -به عنوان پژوهشگری که بیش از 14 سال با حیوانات آزمایشگاهی همراه بوده است- در کوران حوادث فراوان که روزگار با خود میآورد و میبرد، هنوز آخرین صحنه غمناک قدم زدن سرخوش این حیوان در امتداد راهرو را به یاد دارم. 

***

سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون حیوان آزمایشگاهی در جهان تولید شده و سپس در تحقیقات مختلف مورد تزریق، عفونی شدن، جراحی، ایجاد تغییرات ژنتیکی، خوردن اجباری داروها یا مواد شیمیایی قرار گرفته و در نهایت نیز بدون آنکه از نتیجه این تحقیقات بهره‌ای به آنها برسد، کشته می‌شوند. حیوانات مذکور شامل انواع گونههای حیوانات آزمایشگاهی نظیر جوندگان آزمایشگاهی، خرگوشها، سگها، گربهها، پرندگان و نخستینی‌ها میباشند. در منبع دیگر این رقم معادل ۱۱۵ میلیون حیوان آزمایشگاهی در سال تخمین زده شده است و سایر منابع غیر رسمی نیز به آمار بسیار بالاتری اشاره دارند. در حدود ۹۵ درصد از حیوانات آزمایشگاهی استفاده شده، شامل موش بزرگ آزمایشگاهی، موش کوچک آزمایشگاهی، و سایر جوندگان کوچک میباشند و سی و سه صدم درصد از حیوانات آزمایشگاهی مورد استفاده در جهان در دسته پریمات‌ها قرار میگیرند. با توجه به اینکه هر کدام از این حیوانات، سیستم عصبی بسیار تکامل یافته‌ای دارند و قادر به احساس انواع حالات ناخوشایند نظیر درد، اضطراب، ترس، ناامیدی، و سایر حالات ناخوشایند می‌باشند، شدت آسیبی که به این تعداد زیاد از حیوانات توسط بشر وارد می‌شود، از نظر اخلاقی موضوعی بسیار بحث برانگیز است. به بیان دیگر، در هر ثانیه در حدود 4 حیوان آزمایشگاهی به دلایل علمی نظیر تحقیقات، آموزش یا تست مواد شیمیایی و دارویی در مراکز علمی جهان کشته می‌شود و یا در مثالی ملموستر، در مدت زمانی که برای خواندن این پاراگراف از ابتدا تا اینجا صرف نمودید، حدود 188 حیوان در آزمایشگاههای مختلف جهان، پایان عمر خود را تجربه کردند؛ عمری که در اغلب موارد همراه با تحمل رنج و درد یک بیماری تحمیل شده از سوی بشر سپری شده است. بیماریهایی که برای آزمون و خطا به حیوان تحمیل شدهاند و تضمیمنی نیست که روش درمانی به کار رفته در مورد این حیوانات، اصولاً تأثیر مثبتی بر بهبود بیماری داشته باشد؛ چرا که در اینجا اساساً هدف، «یافتن یک روش درمانی» است.

آنچه گفته شد را می‌توان مقایسه کرد با حساسیت بسیار زیادی که اغلب افراد بشر در مورد سلامت خود و عزیزانشان نشان میدهند و چنانچه دچار بیماری شوند، به دنبال بهترین و مؤثرترین روش درمانی هستند که کارایی عالی آن کاملاً اثبات شده باشد. و در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا این تبعیض در بهرهمندی از لذت حیات و رفاه که توسط بشر بر دیگر جانداران تحمیل می‌شود، از نظر اخلاقی موضوعی قابل قبول است؟ جاندارانی که خودشان نیز به حیات خود علاقه دارند، و حتی اگر در مقیاس یک مورچه باشند از خطر پرهیز می‌کنند و در مواقع لزوم برای حفظ حیات خود فرار کرده یا حتی برای حفظ حیات خود یا سایر حیواناتی که برایشان اهمیت دارند، میجنگند.



در آمار مربوط به استفاده از حیوانات آزمایشگاهی در اروپا در سال ۲۰۰۵، مشخص شد که از مجموع دوازده و یک دهم میلیون حیوان استفاده شده در ۲۵ کشور عضو اتحادیه اروپا، ۷۹ درصد از آنها جزو دسته پستانداران بوده که جوندگان (موش کوچک آزمایشگاهی و موش بزرگ آزمایشگاهی) ۷۵ درصد از تعداد کل حیوانات و خرگوش‌ها ۶/۲ درصد از این تعداد را تشکیل داده بودند. حیطه اصلی استفاده از حیوانات شامل علوم پایه (۳۳ درصد) بود و در رتبههای بعدی پژوهش و توسعه (۳۱ درصد) و تولید و کنترل کیفی محصولات پزشکی، مواد، یا ابزار‌ها (۱۵ درصد) را تشکیل می‌دادند. با این حال میتوان این سؤال را مطرح کرد که با وجود این حجم زیاد مطالعات بر روی حیوانات آزمایشگاهی و این آسیب وسیع که به مجموعه وسیعی از حیوانات در آزمایشگاه‌های علم وارد می‌آید، آیا تغییرات آنچنان مؤثری در کیفیت زندگی انسان یا درمان بیماری‌های لاعلاج در دهه‌های اخیر اتفاق افتاده است؟ میزان ناشناختههای دانش زیستپزشکی ما اکنون در چه حدی است؟ برای چند بیماری درمان مؤثر یافته شده؟ مکانیزم کامل بیماریزایی چند بیماری تا کنون به خوبی شناخته شده؟ و با وجود این حجم زیاد داروها، مکانیزم اثر چه تعداد از آنها را توانستهایم به طور کامل درک کنیم؟ متأسفانه پاسخ تمام سؤالات فوق دو کلمه است: «بسیار کم»!



به طور کلی دلیل این امر آن است که پژوهش بر روی حیوانات در موارد متعدد منجر به اطلاعات ضد و نقیض با نتایج پژوهش به عمل آمده بر روی انسان شده است. به عنوان مثال، سالها قبل مطالعات بر روی جمعیت انسانی نشان داد که اشعه یونیزان حتی با مقادیر کم (نظیر آنچه در تصویر برداری تشخیصی اشعه ایکس استفاده می‌شود) برای انسان خطرناک می‌باشد. با این حال مطالعات بر روی حیوانات آزمایشگاهی نتایج متضادی به همراه داشت و به این ترتیب موجب سالها تأخیر در قانونگذاری و ارائه اخطار کافی به افراد برای پیشگیری از حوادث نامطلوب ناشی از اشعههای یونیزان شد. در مثال دیگر، بر اساس نتایج مطالعات انسانی ارتباط بین مصرف مشروبات الکلی و بروز سیروز کبدی موضوعی کاملاً روشن و غیر قابل انکار است، لیکن تلاش‌های مکرر برای ایجاد سیروز کبدی به واسطه استفاده از الکل در حیوانات آزمایشگاهی (به جز بابونها) همواره با شکست مواجه شده است. حتی در مورد بابون‌ها نیز، نتایج آزمایش‌های مختلف ضد و نقیض بوده است. داروهایی نظیر تالیدوماید، زومپیراک، روفه کوکسیب، ریمونابانت، و دیاتیلاستیلبسترول همگی در حیوانات آزمایشگاهی تست شده و ایمن به نظر رسیدند، در حالی که پس از استفاده در انسان موجب عواقب وخیم و فجایعی برای انسان شدند.



در مواردی نیز نتایج حاصل از تحقیقات حیوانات آزمایشگاهی موجب تولید اطلاعات گمراهکننده و تأخیر در پیشرفت‌های پزشکی شدهاند. به عنوان مثال مدلسازی بیماری فلج اطفال در حیوانات آزمایشگاهی موجب ایجاد درک نادرستی از مکانیسم بروز این عفونت گردید. مطالعات در میمونها به اشتباه نشان داد که ویروس فلج اطفال از راه تنفسی قابل انتقال بوده؛ این در حالی است که راه اصلی انتقال ویروس در انسان به صورت گوارشی است. درک نامناسب از مکانیسم بروز این بیماری، موجب هدایت اشتباه فعالیت‌های پیشگیری از این بیماری شده و باعث تأخیر در توسعه متدولوژی‌های کشت بافتی برای کشف واکسن این بیماری گردید. در مثالی دیگر، پژوهش برای یافتن روش جراحی مناسب جهت جایگزین کردن شریان‌های بسته شده انسان با وریدهای همان فرد، به دلیل نتایج ناامید کننده آزمایش‌های بعمل آمده بر روی سگ‌ها -که به اشتباه نشان می‌داد که از ورید نمی‌توان به این منظور استفاده کرد- به تاخیر افتاد. و به عنوان مثالی دیگر، میتوان به مطالعات اپیدمیولوژیک در رابطه با اثر مصرف دخانیات و بروز سرطان در انسان اشاره کرد که پژوهشهای انسانی نشان داد بین این دو ارتباط مستقیم وجود دارد، در حالی که شرکت‌های سازنده دخانیات با استناد به اطلاعات گمراه کننده به دست آمده از تحقیقات بر روی حیوانات آزمایشگاهی، حتی تا سال ۱۹۹۴ از پذیرش ارتباط بین مصرف دخانیات و سرطان امتناع میورزیدند. به گفته یکی از دانشمندان برجسته انستیتو ملی سرطان آمریکا (دکتر ریچارد کلاسنر): «تاریخ تحقیقات سرطان ما تبدیل شده است به تاریخ درمان سرطان در موش آزمایشگاهی! اکنون دهه‌های متمادی است که ما سرطان در موش را درمان میکنیم؛ در حالی که روش‌های درمانی مؤثر در موش آزمایشگاهی، برای انسان کاربردی ندارند».


در برخی موارد نیز اساساً بهتر است از حیوانات آزمایشگاهی در پژوهش استفاده نشود؛ به عنوان مثال آسیب عروقی ناشی از دارو به عنوان یک عارضه کلینیکی جدی ناشی از داروهای تحریک کننده عروق بویژه در اطفال- حاصل می‌شود. این عارضه به طور معمول در جوندگان و برخی حیوانات بزرگ‌تر در اثر داروهایی که میزان تون عروقی را متأثر می‌سازند، رخ می‌دهد، لیکن مکانیزم اثر آن در انسان متفاوت است. لذا ممکن است دارویی که در حیوان آزمایشگاهی موجب بروز آسیب عروقی می‌شود، در انسان چنین اثری نداشته باشد. با این حال، امروزه اگر در مسیر ساخت داروهای جدید این عارضه در حیوانات مشاهده گردد، در کار بر روی ماده کاندید داروی مذکور خاتمه یافته و این ماده از فرایند پژوهش خارج می‌گردد. به عبارت دیگر، ممکن است دارویی که اساساً در انسان خاصیت ایجاد آسیب عروقی ندارد، به دلیل اینکه در حیوان آزمایشگاهی موجب این عارضه شده به اشتباه از مسیر پژوهش خارج شود. بنابراین صنعت داروسازی بسیار نیازمند به یافتن مدلهای مناسب بررسی آسیب عروقی است که با انسان تناسب بیشتری داشته باشند و از گمراه کردن پژوهش‌ها جلوگیری نمایند.



بر اساس آنچه گفته شد، هرچند پژوهش بر روی حیوانات آزمایشگاهی در چند سده اخیر توانسته اطلاعات ذیقمتی را به دانش بشری بیافزاید، لیکن به نظر میرسد که پژوهش بر روی حیوانات در حد توان خود سهمش را ادا کرده و با پیشرفت دانش بشری، مشکلات پیشروی او نیز پیچیدهتر از قبل شدهاند. مشکلاتی که حل آنها به ابزار دیگری نیاز دارد. ابزاری که قویتر و دقیقتر از پژوهش بر روی حیوانات بوده و ضمناً نیازی به آزار موجودات زنده نداشته باشد. بر این اساس، تلاش برای کشف و ارائه روشهای جایگزین استفاده از حیوانات آزمایشگاهی در تحقیقات و آموزش از سالها قبل مورد توجه مراجع قانونگذاری قرار گرفته است.  روند پیشرفت روش‌های جایگزین آنقدر سریع بوده است که امروزه انجام برخی تحقیقات بر روی حیوانات آزمایشگاهی به شکل «از مد افتاده» و «واپسگرا» دیده می‌شود و ژورنالهای منتشر کننده این نوع تحقیقات معمولاً به دنبال پژوهشهای بعمل آمده با روش‌های «بهروز» و «مدرن» - که بالطبع ساختار پیچیده‌تر و علمی‌تر دارند- میباشند و از پذیرش مقالات بعمل آمده با روشهای سنتی کار بر روی حیوانات آزمایشگاهی امتناع می‌ورزند.


اغلب روش‌های جایگزین به طور معمول پیچیده‌تر و اختصاصی‌تر از روش‌های سنتی کار بر روی حیوانات آزمایشگاهی می‌باشند. در بسیاری از این روشهای ترکیبی از علوم مختلف نظیر کامپیوتر، الکترونیک، بافتشناسی، کشت سلولی و سلوهای بنیادی، روشهای آماری، دانش ریاضی و سایر علوم به کار میرود. در مقابل، قدرت این روش‌ها در تولید اطلاعات دقیق‌تر در رابطه با اثرات بیولوژیکی یک ماده تحت آزمون، معادل یا حتی بیشتر از پژوهشهای به عمل آمده بر روی حیوانات آزمایشگاهی برآورد شده است.